اگر در خانه یک بوته گل مجمدی وجود دارد ، شما دارای یک معدن ناشناخته ی ایجاد محبت و دوستی هستید و احتمالا خودتان خبر ندارید!
مبالغ جزیی ته جیب شما، یک معدن اورانیوم است که میتوانید با خرید هدیه های کوچک آن را غنی سازی کنید و دوستی استخراج کنید!
هدیه دادن برای یک مربی کیمیا است که مس وجود متربی را طلا میکند! فرقی هم بین نوجوان و پدر و مادر و همسر و فرزند نیست! خاصیت هدیه تالیف قلوب و تحول دل است.
مخصوصا اگر بخواهید یک آموزه دینی را منتقل کنید.
واضح است که زیاده روی و غیر اصولی کار کردن، در هر کاری مذموم و حتی ممکن است به ضد تبلیغ تبدیل شود است.
در ادامه این نوشتار با اهمیت هدیه، انواع هدیه، آداب هدیه دادن آشنا می شویم.
هدیه دادن را بیاموزیم
آیا تا حالا فكر كرده اید چرا هدیه می دهیم و چرا هدیه می گیریم ؟ فكر كرده اید در این زندگی هدیه دادن دیگر چه صیغه ای است ؟ شاید جشن تولدتان باشد و بی صبرانه منتظر این باشید تا ببینید كه داخل هدیه ها وكادوهایتان چه چیزی است.
هدیه ها انواع و رنگ های متفاوتی دارند به تناسب اینكه به چه میزان با شخص هدیه دهنده نزدیكی داریم وچه مناسبتی است ،قیمت و نوع هدیه مان فرق خواهد كرد. اوقاتی پیش می آید كه هدیه ها مقصد زندگی را در چند روز آینده مشخص می كنند كه مكانش ممكن است مكه باشد،مشهد ویا نه دبی وجزایر قناری…گاهی هدیه ها از طلا فروشی خریده می شوند و خرج زیادی روی دست خریدار می گذارند. در موارد زیادی هدیه می تواند یك شاخه گل با رنگی خاص باشد چرا كه رنگ گل نشان دهنده احساس ما نسبت به فرد مقابل است.
در مورد هدیه دادن باید نكاتی را در نظر داشت. هدیه به خودی خود حتی اگر از داخلش نیز با خبر نباشیم زیبا و قشنگ است و هدیه دادن عمل زیبا و پسندیده ای است. اما یك نكته اهمیتش از همه بیشتراست. و آن اینكه گاهی اوقات آداب هدیه دادن را فراموش می كنیم و یادمان می رود هدیه دادن می تواند طرف مقابل ما را شاد كند و به او امیدی تازه بدهد.
در بسیاری موارد بدون اینكه به میزان رابطه مان فكر كنیم، هدیه می خریم و بدون فكر كردن وفقط صرفا به خاطر اینكه دست خالی نباشیم ،هدیه را تهیه می كنیم.
اما بهتر است در زندگی و در مناسبتها سعی كنیم چند مورد را راجع به هدیه دادن فراموش نكنیم:
**از زمان های دور هدیه دادن وجود داشته است در عصر پادشاهان هم چیزی به نام پیشكش بوده است .به نوعی می توان گفت هدیه دادن یك نیاز انسانی است .حتما نباید مادی باشد و در كل چگونگی هدیه دادن به كیفیت رابطه بین افراد بستگی دارد. در واقع هدیه رابطه ها را تعریف می كند،اینكه چه رابطه ای داریم ،طرف مقابلمان در چه موقعیتی قرار دارد چگونگی هدیه دادن ما را مشخص می كند. گاه هدیه دادن به پابرجایی یك رابطه می انجامد. رابطه ها را محكم تر می كند و به ارتباط ها رنگ وبوی دیگری می دهد.
** گاهی هدیه دادن ما را از روزمره گی زندگی نجات می دهد و باعث می شود كسالت مان با برگزاری یك مراسم یا دادن یك هدیه كوچك برطرف شود و جو شاد و صمیمی بین مان بازگردد.
** آنچه را كه دوستداریم برای خودمان هدیه بیاورند به دیگران هدیه بدهیم. هدیه مان كاغذ كادو داشته باشد چراكه خلاقیت در بسته بندی كادو حرف اول را می زند.خلق نوع جدیدی از كادو كردن در هرچه بیشتر جلوه دادن هدیه ما موثر است.
از ویژگیهای خوبی كه یك هدیه باید داشته باشد این است كه مراقب باشیم تا فاكتور یا برچسب قیمت روی هدیه مان نباشد
**نكته بسیار حائز اهمیت در زمان خریدن كادو این است كه حتما سن وسال طرف مقابلمان را مد نظر داشته باشیم .
**در زمان هدیه دادن سوپرایز كردن طرف مقابل از اهمیت خاصی برخوردار است . حتی اگر هدیه ما کوچک و بدون ارزش مادی باشد، بیش از پیش به هدیه ما زیبایی می بخشد و ارزش واقعی هدیه مار افزایش می دهد.
**هدیه را به موقع به طرف مقابلمان اهداء كنیم. نگذاریم سالی واندی و ماهی بگذرد تا هدیه طرف مقابلمان را بدهیم .با شرایط هدیه ندهیم چراكه آن دیگر هدیه نیست وام مسكن است.
**از ویژگیهای خوبی كه یك هدیه باید داشته باشد این است كه مراقب باشیم تا فاكتور یا برچسب قیمت روی هدیه مان نباشد.قیمت هدیه یكی از سری ترین مواردی است كه نباید فاش شود. چه بسا زمانهایی اتیكت روی هدیه مان باقی می ماند البته این نكته هم می تواند به نفع ما باشد وهم به ضررمان .
**بهتر است در زمان خریداری هدیه زیبا فكر كنیم وبیاندیشیم .چه بسا هدیه هایی كه لبخند را بر لب طرف مقابل خشك می كند و فرد هدیه دهنده را نیز با ناراحتی مواجه می كند.
یادمان باشد در مواقعی ما بدون هیچ تلاشی فقط یك هدیه تهیه كرده ایم.
** هدیه یك داد وستد است . چه بسا زمانی كه تحت شرایطی افراد هدیه می دهند، متقابلا روزی به نحوی دیگر یا در زمان مشابه به طرف مقابل باید پس داده شود. به نوعی می توان گفت در این تعامل اجتماعی افراد یكدیگر را می سنجد و اگر هدیه شان باز خورد نداشته باشد ، این فرایند بین این آنها خاتمه خواهد یافت.
هدیه دادن و هدیه گرفتن بهانه ایست برای محكم كردن پیوندها، بیان احساساتمان آن طور كه در دلمان می گذرد.
در كل هدیه دادن یكی از نیازهای اساسی بشر است كه خشنودی و خرسندی به همراه دارد. مهم ترین نكته اینكه یك زندگی خوب را هم به خودمان و هم به دیگران هدیه بدهیم.
نویسنده : هانیه ورشوچی منفرد
احادیث درباره هدیه دادن + تصاویر زیبا
از سیره های عملی رسول مکرم اسلام(ص) دادن هدیه و گرفتن آن از دیگران بوده است. اما بنا بر روایاتی که از حضرتشان رسیده است، این کار نباید توأم با زحمت و مشقت برای خود و دیگران شود؛ زیرا هدف از این کار، ایجاد انس و الفت است و اگر به آداب و شرایط آن توجه نشود به نتیجه مطلوب نمی رسیم.
از دستوراتی که در آموزه های دینی تأکید بر آن شده، هدیه دادن به دیگران است؛ البته یادآوری این مسئله ضروری است که هدیه در متون دینی مفهومی وسیع تر از هدایای مادی است و شامل هدایای معنوی نیز می گردد.
از رسول گرامی (ص) روایات فراوانی در این مورد نقل شده است که مواردی از آن را بیان می کنیم:
۱٫ از شرافت و بزرگوارى مرد نسبت به برادر مسلمانش این است که هدیهاش را قبول کند، و از آنچه دارد به او هدیه دهد، و خود را به خاطر او به مشقّت نیاندازد و سپس فرمود: من کسانی را که در این باره خود را به زحمت می اندازند دوست ندارم.[۱]
در این روایت پیامبر (ص) هدیه دادن و هدیه گرفتن را از شرافت انسان مسلمان می داند و نکته لطیفی که بدان اشاره شده، آن است که هدیه، نباید با مشقت و زحمت همراه باشد و در انتخاب هدیه باید توان مالی لحاظ شود و در غیر این صورت مصداق “تکلف” می شود که با آنچه از “دیه” مورد نظر است، متفاوت می باشد.
۲٫امام باقر (ع) فرمود: رسول خدا (ص)هدیه را مىپذیرفت ولى از گرفتن صدقه پرهیز می کرد و مىفرمود: به همدیگر هدیه دهید؛ زیرا هدیه دلخوری ها را بر طرف مىسازد، و کینهها و دشمنیهاى دیرین را از بین می برد.[۲]
۳٫ امام رضا(ع)از قول پدر و جدّ بزرگوارش نقل مىکند که فرمود: رسول اکرم (ص) هدیه را دوست مىداشت، برایش گوارا بود و آن را طلب مىنمود، و در مقابل به جبران آن اقدام مى کرد.[۳]
۴٫رسول خدا (ص)فرمود: هدیه سه گونه است: یکى در مقابل هدیه ای دیگر، دیگر براى آشتی، و سوم براى رضاى خدا.[۴]
۵٫ رسول خدا (ص) فرمود: چنانچه مرا به خوردن پاچه گاو یا گوسفندی، مهمانى کنند البتّه مى پذیرم، و اگر پاچه گاو یا پاچه گوسفندى بمن هدیّه فرستند البته قبول مىکنم.[۵]
ایشان پاچه گوسفند یا گاو را حضرت به عنوان نمونه ذکر کردند و مقصود این است که اگر چیز کم ارزشی به من هدیه دهند قبول می کنم.
۶٫رسول خدا(ص)فرمود:در بازگرداندن ظرف هاى هدیهها شتاب کنید، زیرا موجب مىشود که (طرف مقابل از هدیه دادن پشیمان نشده و )بار دیگر برایتان هدیه آورد.[۶]
۷٫ امام رضا (ع)از اجداد خویش از رسول خدا (ص) روایت کرده است که فرمود: خوب چیزى است هدیه؛ زیرا آن کلید حوائج است.[۷]
از روایاتی که در باره هدیه ذکر کردیم، می توان نتیجه گرفت گر چه این عمل از اهمیت والایی بر خوردار است، و حضرت رسول(ص)سفارش به آن نموده اند؛ اما توجه به خصوصیات و آداب و شرایطی که برای آن ذکر شده است ضروری است ؛ زیرا هدف اصلی هدیه، ایجاد انس و محبت و از بین رفتن کدورت ها و… می باشد.
منبع:
[۱] طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، ص ۲۱۹، کتابخانه حیدریه، نجف، ۱۳۸۵ق.
[۲] همان.
[۳] همان.
[۴] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۱۴۱، ح ۱، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.
[۵] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۹۹، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ق.
[۶] همان، ص ۳۰۰٫
[۷] صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۷۴، ح ۳۴۲، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ق.
نقش هديه در ايجاد محبّت و دوستى
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
تَهادَوا تَحابُّوا ، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ .
به يكديگر هديه دهيد، تا نسبت به همديگر با محبت شويد. به يكديگر هديه دهيد؛ زيرا هديه كينه ها را مى برد.
( الكافي : ۵/۱۴۴/۱۴ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
تَهادَوا ؛ فإنَّ الهَدِيَّةَ تَسِلُّ السَّخائمَ ، و تُجلي ضَغائنَ العَداوَةِ وَ الأحقادِ .
براى يكديگر هديه ببريد؛ زيرا هديه بد خواهى ها را [از دل ها ]بيرون مى كشد و كينه هاى دشمنى و نفرت ها را برطرف مى كند.
( الكافي : ۵/۱۴۳/۷ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الهَدِيَّةُ تُذهِبُ الضَّغائنَ مِنَ الصُّدورِ
هديه دادن، كينه ها را از سينه ها مى برد.
( عيون أخبار الرضا : ۲/۷۴/۳۴۳ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الهَدِيَّةُ تُورِثُ المَوَدَّةَ ، و تَجدُرُ الاُخُوَّةَ ، و تُذهِبُ الضَّغينَةَ ، تَهادُوا تَحابُّوا .
هديه دادن محبّت مى آورد و برادرى را نگه مى دارد و كينه و دشمنى را مى برد. براى يكديگر هديه ببريد تا دوستدار هم شويد.
( بحار الأنوار : ۷۷/۱۶۶/۲ )
امام على عليه السلام :
لَأن اُهدِي لأخِي المُسلِمِ هَدِيَّةً تَنفَعُهُ أحَبُّ إلَيَّ مِن أن أتَصَدَّقَ بمِثلِها .
اگر به برادر مسلمان خود هديه اى دهم كه به كارش آيد، خوشتر است نزد من از اينكه همانند آن هديه صدقه دهم.
( الكافي : ۵/۱۴۴/۱۲ )
امام صادق عليه السلام :
تَهادَوا تَحابُّوا ؛ فإنّ الهَدِيَّةَ تَذهَبُ بِالضَّغائنِ .
هديه ردّ و بدل كنيد تا به همديگر با محبّت شويد؛ زيرا هديه كينه ها را از بين مى برد.
( بحار الأنوار : ۷۵/۴۴/۱ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الهَدِيَّةُ إلَى الإمامِ غُلولٌ .
هديه دادن به زمامدار [گونه اى ]غلول . است.
( كنز العمّال : ۱۵۰۶۲)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هَدايا العُمّالِ غُلولٌ .
هدايايى كه به كارگزاران پيشكش مى شود، خيانت است.
( كنز العمّال : ۱۵۰۶۷ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
هَدايا العُمّالِ حَرامٌ كُلُّها .
هدايايى كه به كارگزاران داده مى شود، همگى حرام است.
( كنز العمّال : ۱۵۰۶۸ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن شَفَعَ لأخيهِ شَفاعَةً فأهدى لَهُ هَدِيَّةً علَيها فقَبِلَها مِنهُ ، فَقد أتى بابا عَظيما مِن أبوابِ الرِّبا .
هر كس براى برادر خود وساطتى بكند و او به خاطر آن وساطت برايش هديه اى ببرد و او آن هديه را بپذيرد، هر آينه به دَرِ بزرگى از درهاى ربا وارد شده است.
( کنز العمّال : ۱۵۰۷۰ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
يا عليُّ ، إنَّ القَومَ سَيُفْتَنونَ بِاموالِهِم ، و يَمُنُّونَ بدِينِهِم على ربِّهِم ، و يَتَمَنَّونَ رَحمَتَهُ ، و يَأمَنُونَ سَطوَتَهُ ، و يَستَحِلُّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الكاذِبَةِ ، و الأهواءِ السّاهِيَةِ ، فيَستَحِلُّونَ الخَمرَ بِالنَّبيذِ ، و السُّحتَ بِالهَدِيَّةِ ، و الرِّبا بِالبَيعِ .
اى على! بزودى مسلمانان به اموالشان مفتون خواهند شد و به خاطر دين (ديندارى) شان بر خدا منّت نهند و آرزوى رحمت او را كنند و از خشم او آسوده خاطر باشند و با شب اى دروغين و هوس هاى غفلت زا حرام او را حلال شمارند. پس، شراب را به نام نبيذ حلال مى كنند و رشوه را به نام هديه و ربا را به نام خريد و فروش.
( نهج البلاغة : الخطبة ۱۵۶ )
صحيح البخارى :
استَعمَلَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله رجُلاً مِن بَني أسَدٍ يُقال لَهُ ابنُ الاُتبِيّةِ على صَدَقَةٍ، فلَمّا قَدِمَ قالَ: هذا لَكُم و هذا اُهدِيَ لِي، فقامَ النَّبيُّ صلى الله عليه و آله عَلَى المِنبَرِ··· فحَمِدَ اللّه َ و أثنى علَيهِ ثُمّ قالَ: ما بالُ العامِلِ نَبعَثُهُ، فَيأتي فَيقولُ : هذا لَكَ و هذا لِي ؟! فهَلاّ جَلَسَ في بَيتِ أبِيهِ و اُمِّهِ فيَنظُرَ أ يُهدى لَهُ أم لا ؟ وَ الّذي نَفسي بِيَدِهِ لا يَأتي بشيءٍ إلاّ جاءَ بهِ يَومَ القِيامَةِ يَحمِلُهُ على رَقَبَتِهِ ، إن كانَ بَعيرا لَهُ رُغاءٌ أو بَقَرَةً لَها خُوارٌ أو شاةً تَيعَرُ .
پيامبر صلى الله عليه و آله مردى از بنى اسد به نام ابن اُتبيّه . را مأمور جمع آورى زكات كرد.چون اموال زكات را آورد، عرض كرد: اين براى شماست و اين هم به خود من هديه شده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله بر منبر ايستاد··· و پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود: چه شده است كه كارگزار را مى فرستيم و وقتى مى آيد مى گويد: اين از آنِ توست و اين از آنِ من؟! چرا در خانه پدر و مادرش نمى نشيند تا ببيند آيا باز هم براى او هديه مى آورند يا نه؟! سوگند به آنكه جان من در دست اوست [آن كارگزار ]هيچ چيز بر ندارد مگر اينكه روز قيامت آن را بر دوش خود همى كشد، اگر چه اشترى خروشان، يا گاوى نعره زن، يا گوسفندى بَعْ بَعْ كن باشد.
( صحيح البخاري : ۶/۲۶۲۴/۶۷۵۳ )
امام على عليه السلام ـ آنجا كه از ستمْ بيزارى مى جست ـ فرمود:
و أعجَبُ مِن ذلكَ طارِقٌ طَرَقَنا بمَلفوفَةٍ في وِعائها ، و مَعجونَةٍ شَنِئتُها ، كأنَّما عُجِنَت بِرِيقِ حَيَّةٍ أو قَيئِها! فقلتُ : أ صِلَةٌ أم زَكاةٌ أم صَدَقَةٌ ؟ فذلكَ مُحَرَّمٌ عَلَينا أهلَ البَيتِ ! فقالَ : لا ذا و لا ذاكَ ، و لكِنَّها هَدِيَّةٌ ، فقلتُ : هَبِلَتكَ الهَبُولُ ! أ عَن دِينِ اللّه ِ أتَيتَني لِتَخدَعَني ؟ أ مُختَبِطٌ أنتَ أم ذو جِنَّةٍ ، أم تَهجُرُ ؟! و اللّه ِ لَو اُعطِيتُ الأقالِيمَ السَّبعَةَ بما تَحتَ أفلاكِها ، على أن أعصِيَ اللّه َ في نَملَةٍ أسلُبُها جُلبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلتُهُ ··· .
و شگفت تر از اين، قصّه آن شخصى است كه شبانگاهى دَرِ خانه ما را كوبيد و در دستش ظرف سر پوشيده [پر از حلوايى لذيذ ]بود، چنان از آن مشمئز شدم كه گويى با آب دهان يا استفراغ مارى تهيه شده بود. به او گفتم: آيا اين صله است، يا زكات، يا صدقه؟ زيرا كه اينها بر ما خاندان حرام است! گفت: نه اين است و نه آن، بلكه هديه است. گفتم: زن فرزند مرده (مادرت) بر تو بگريد! آيا از طريق دين خدا وارد شده اى تا مرا بفريبى؟ ابله شده اى، يا ديوانه، و يا هذيان مى گويى؟! سوگند به خدا كه اگر هفت اقليم را با آنچه در زير افلاك آنهاست به من دهند تا با بيرون كشيدن يك پوست جو از دهان مورچه اى خدا را نافرمانى كنم، هرگز نخواهم كرد··· .
( نهج البلاغة : الخطبة ۲۲۴ )
امام على عليه السلام :
أيُّما والٍ احتَجَبَ عَن حَوائجِ النّاسِ احتَجَبَ اللّه ُ يومَ القِيامَةِ عن حَوائجِهِ ، و إن أخَذَ هَدِيَّةً كانَ غُلولاً ، و إن أخَذَ رِشوَةً فهُو مُشرِكٌ .
هر حكمرانى كه به مردم امكان و اجازه ندهد تا مشكلات و نيازهاى خود را به گوش او برسانند، در روز قيامت خداوند نگذارد نيازهايش را به گوش او برساند و اگر[حكمرانى ]هديه اى بپذيرد آن خيانت باشد و اگر رشوه بگيرد مشرك است.
( بحار الأنوار : ۷۵/۳۴۵/۴۲ )
امام على عليه السلام ـ درباره آيه «بسيار مال حرام مى خورند» (المائدة : ۴۲)ـ فرمود :
هُوَ الرّجُلُ يَقضي لأخِيهِ الحاجَةَ ثُمّ يَقبَلُ هَدِيَّتَهُ .
مقصود كسى است كه مشكل برادر خود را برطرف كند و آنگاه هديه او را بپذيرد.
( جامع الأخبار : ۴۳۹/۱۲۳۴ )
شرح نهج البلاغة ـ به نقل از نصر بن مزاحم ـ :
جاء عليٌّ عليه السلام حَتّى مَرَّ بالأنبار فَاستَقبَلَهُ ··· دَهاقينها .. ثمّ جاؤوا يَشتدّونَ معه و بَينَ يَدَيهِ و مَعَهُم بَراذِينُ، فقال عليه السلام : ما هذهِ الدَّوابُّ الّتي مَعَكُم ؟! و ما أرَدتُم بهذا الّذي صَنَعتُم ؟!
قالوا : أمّا هذا الّذي صَنَعنا فهُو خُلقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بهِ الاُمَراءَ ، و أمّا هذهِ البَراذِينُ فهَدِيَّةٌ لكَ ، و قَد صَنَعنا لِلمُسلِمينَ طَعاما وَ هيّأنا لِدَوابِّكُم عَلَفا كَثيرا فقالَ عليه السلام : أمّا هذا الّذي زَعَمتُم أنّهُ فِيكُم خُلقٌ تُعَظِّمونَ بهِ الاُمَراءَ ، فوَ اللّه ِ ما يَنفَعُ ذلكَ الاُمَراءَ ، و إنَّكُم لَتَشُقُّونَ بهِ على أنفُسِكُم و أبدانِكُم ، فلا تَعُودوا لَهُ و أمّا دَوابُّكُم هذهِ فإن أحبَبتُم أن آخُذَها مِنكُم ، و أحسِبَها لَكُم مِن خَراجِكُم ، أخَذناها مِنكُم
و أمّا طَعامُكُمُ الّذي صَنَعتُم لَنا ، فإنّا نَكرَهُ أن نأكُلَ مِن أموالِكُم إلاّ بِثَمَنٍ قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، نَحنُ نُقَوِّمُهُ ثُمّ نَقبَلُ ثَمَنَهُ ؟ قالَ : إذاً لا تُقَوِّمونَهُ قِيمَتَهُ، نحنُ نَكتَفي بما هُو دُونَهُ قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، فإنّ لَنا مِن العَرَبِ مَواليَ و مَعارِفَ ، أ تَمنَعُنا أن نُهدي لَهُم أو تَمنَعُهُم أن يَقبَلوا مِنّا ؟ ! فقالَ : كُلُّ العَرَبِ لَكُم مَوالٍ ، و لَيس يَنبَغي لأحَدٍ مِنَ المُسلِمينَ أن يَقبَلَ هَدِيَّتَكُم ، و إن غَصَبَكُم أحَدٌ فأعلِمونا
قالوا : يا أميرَ المؤمنينَ ، إنّا نُحِبُّ أن تَقبَلَ هَدِيَّتَنا و كَرامَتَنا ، قالَ : ويحَكُم! فنَحنُ أغنى مِنكُم . و تَرَكَهُم و سارَ .
امام على عليه السلام هنگامى كه در مسير شام از انبار گذشت، زمين داران انبار به ديدار آن حضرت رفتند و در حالى كه با خود تعدادى اسب تاتارى داشتند، در ركاب ايشان شروع به دويدن كردند . حضرت فرمود : اين ستورانى كه با خود داريد براى چيست؟ و مقصودتان از اين كارى كه كرديد چه بود؟عرض كردند: اين كارى كه كرديم ، رسمى است كه اميران خود را با آن تعظيم و احترام مى كنيم و اين اسب ها را نيز براى شما هديه آورده ايم و براى مسلمانان نيز غذا تهيه كرده ايم و براى چهار پايانتان هم علوفه فراوانى آماده ساخته ايم حضرت فرمود: امّا اينكه گفتيد اين رسم شماست كه با آن اميران خود را تعظيم و احترام مى كنيد، [بدانيد كه] به خدا سوگند اين رفتار به اميران شما سودى نمى رساند و شما نيز با اين كار جسم و جان خويش را به رنج مى اندازيد. پس ديگر اين كار را تكرار نكنيد و اما اين ستوران شما، اگر دوست داريد آنها را از شما بپذيرم و به حساب خراجتان بگذارم آنها را از شما مى گيرم و اما غذايى كه براى ما تهيّه كرده ايد، ما خوش نداريم كه از اموال شما چيزى بخوريم مگر در قبال پرداخت بهايش عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما آن را قيمت مى گذاريم و سپس بهايش را مى گيريم حضرت فرمود: در اين صورت شما قيمت واقعى آن را نمى گوييد، بنا بر اين، ما به همان آذوقه اى كه خود داريم بسنده مى كنيم عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما در ميان عرب ها دوستان و آشنايانى داريم؛ آيا ما را از اينكه به آنان هم هديه دهيم يا آنان را از اينكه از ما هديه بپذيرند منع مى فرمايى؟!حضرت فرمود : همه عرب ها دوستان شما هستند و هيچ مسلمانى نبايد هديه شما را بپذيرد و چنانچه كسى از شما به زور گرفت به ما اطلاع دهيد عرض كردند: اى امير مؤمنان! ما دوست داريم كه شما هديه و بخشش ما را بپذيريد.حضرت فرمود: واى بر شما! ما از شما بى نيازتريم. پس آنان را ترك كرد و به راه خود ادامه داد.
( شرح نهج البلاغة : ۳/۲۰۳ و ص ۲۰۴ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّا لا نَقبَلُ هَدِيَةَ مُشرِكٍ .
ما هديه هيچ مشركى را نمى پذيريم.
( كنز العمّال : ۱۴۴۷۵، ۱۴۴۷۹)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّا لا نَقبَلُ زَبْدَ . المُشرِكينَ .
ما پيشكش مشركان را نمى پذيريم.
( كنز العمّال : ۱۵۱۰۴)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّي أكرَهُ زَبْدَ المُشرِكينَ .
من عطاى مشركان را خوش ندارم.
( كنز العمّال : ۱۵۱۰۵ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ
لَمّا جاءَ إلَيهِ مُلاعِبُ الأسِنَّةِ بهَدِيَّةٍ ، فعَرَضَ علَيهِ النَّبيُّ الإسلامَ فأبى أن يُسلِمَ ـ : فإنّي لا أقبَلُ هَدِيَّةَ مُشرِكٍ .
به [جنگاورى به نام ]ملاعب اَسنّه (نيزه باز) كه هديه اى براى رسول خدا صلى الله عليه و آله آورد و پيامبر صلى الله عليه و آله پذيرش اسلام را به او پيشنهاد كرد اما وى از مسلمان شدن امتناع ورزيد ـ فرمود : من هم هديه مشركى را نمى پذيرم.
( كنز العمّال : ۱۴۴۸۵ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ به مردى كه پيش از مسلمان شدن اسبى را براى ايشان هديه آورد ـ فرمود :
إنّي أكرَهُ زَبدَ المُشرِكينَ .
من عطاى مشركان را خوش ندارم.
( كنز العمّال : ۱۴۴۸۷)
كنز العمّال ـ به نقل از عياض بن حمار مجاشعى ـ :
أنّهُ أهدى إلى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله هَدِيَّةً أو ناقةً، فقال : أسلَمتَ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فإنّي نُهِيتُ عَن زَبْدِ المُشرِكينَ .
وقتى براى حضرت هديه اى يا شترى آورد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود : مسلمان شده اى؟ عرض كرد: نه. پيامبر فرمود: من از پذيرفتن عطاى مشركان نهى شده ام.
( كنز العمّال : ۱۴۴۸۶)
كنز العمّال ـ به نقل از حكيم بن حزام ـ :
خَرَجتُ إلَى اليَمَنِ فابتَعتُ حِلَّةَ ذي يَزَنَ ، فأهدَيتُها إلَى النَّبيِّ صلى الله عليه و آله في المُدَّةِ الّتي كانَت بَينَهُ و بَينَ قُرَيشٍ ، فقالَ : لا أقبَلُ هَدِيَّةَ مُشرِكٍ ، فرَدَّها ، فبِعتُها فاشتَراها فَلَبِسَها ··· .
به يمن مسافرت كردم و جامه اى ذويَزَنى خريدم و آن را در زمانى كه رابطه ميان رسول خدا صلى الله عليه و آله و قريش تيره بود به ايشان هديه كردم. پيامبر فرمود: من هديه هيچ مشركى را نمى پذيرم و ردّش كرد. من آن جامه را فروختم و پيامبر آن را خريد و پوشيد··· .
( كنز العمّال : ۱۴۴۷۳)
امام على عليه السلام :
إنّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله نَهى عَن زَبْدِ المُشرِكينَ ؛ يُريدُ هَدايا أهلِ الحَربِ .
رسول خدا صلى الله عليه و آله از پذيرفتن عطاى مشركان نهى فرمود؛ منظورش هداياى حربيان بود.
( الجعفريّات : ۸۲ )
امام صادق عليه السلام :
كانَ عِياضٌ رجُلاً عَظيمَ الخَطَرِ و كانَ قاضِيا لأهلِ عُكاظَ في الجاهِلِيَّةِ ، فكانَ عِياضٌ إذا دَخَلَ مَكّةَ ألقى عَنهُ ثِيابَ الذُّنُوبِ و الرَّجاسَةِ ، و أخَذَ ثِيابَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله لِطُهرِها ، فلَبِسَها و طافَ بِالبَيتِ ثُمّ يَرُدُّها علَيهِ إذا فَرَغَ مِن طَوافِهِ فلَمّا أن ظَهَرَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أتاهُ عِياضٌ بهَدِيَّةٍ فأبى رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أن يَقبَلَها ، و قالَ : يا عِياضُ ، لَو أسلَمتَ لَقَبِلتُ هَدِيَّتَكَ ؛ إنّ اللّه َ عَزَّ و جلَّ أبى لِي زَبْدَ المُشرِكينَ . ثُمّ إنّ عِياضا بَعدَ ذلكَ أسلَمَ و حَسُنَ إسلامُهُ فأهدى إلى رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله هَدِيَّةً فقَبِلَها مِنهُ .
عياض در زمان جاهليت ، آدم مهم و پر منزلتى بود و براى اهل عُكاظ (بازار معروف و موسمى دوره جاهليت) داورى مى كرد. او هر وقت وارد مكّه مى شد، جامه هاى گناه آلود و پليد خود را از تنش در مى آورد و جامه هاى رسول خدا صلى الله عليه و آله را به خاطر اينكه پاك بود، مى گرفت و آنها را مى پوشيد و كعبه را طواف مى كرد و چون طوافش تمام مى شد به پيامبر صلى الله عليه و آله بر مى گرداندپس از آنكه رسول خدا صلى الله عليه و آله قدرت يافت، عياض هديه اى براى حضرت آورد. رسول خدا صلى الله عليه و آله از پذيرفتن آن سر باز زد و فرمود: اى عياض! اگر مسلمان شوى هديه ات را مى پذيرم.خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد كه من عطاى مشركان را بپذيرم. بعدها عياض اسلام آورد و مسلمانى نيك و راستين شد و هديه اى به رسول خدا صلى الله عليه و آله تقديم كرد و پيامبر آن را از او پذيرفت.
( الكافي : ۵/۱۴۲/۳)
الكافى ـ به نقل از ابراهيم كرخى ـ :
سألتُ أبا عبدِ اللّه ِ عليه السلام عَنِ الرّجُلِ تَكونُ لَهُ الضَّيعَةُ الكَبيرَةُ ، فإذا كانَ يَومُ المِهرَجانِ أو النَّيروزِ أهدَوا إلَيهِ الشَّيءَ لَيسَ هُو علَيهِم، يَتَقَرَّبونَ بذلكَ إلَيهِ ، فقالَ : أ لَيسَ هُم مُصَلِّينَ ؟ قلتُ : بلى ، قالَ : فلْيَقبَلْ هَدِيَّتَهُم و لْيُكافِهِم ؛ فإنَّ رسولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قالَ : لَو اُهدِيَ إلَيَّ كُراعٌ لَقَبِلتُ و كانَ ذلكَ مِن الدِّينِ ، و لَو أنَّ كافِرا أو مُنافِقا أهدى إلَيَّ وَسْقا ما قَبِلتُ و كانَ ذلكَ مِن الدِّينِ ، أبَى اللّه ُ عَزَّ و جلَّ لِي زَبْدَ المُشرِكينَ و المُنافِقينَ و طَعامَهُم .
از امام صادق عليه السلام پرسيدم: مردى مالك آبادى بزرگى است و چون روز [جشن ]مهرگان يا نوروز مى شود برزگران او هدايايى به او تقديم مى كنند كه البته مكلّف به اين كار نيستند، بلكه مى خواهند با اين كار خودشان را به او نزديك كنند [اين هدايا چه حكمى دارد؟] حضرت فرمود: مگر نه اينكه آنان (كشاورزان) نماز گزارند؟ عرض كردم:چرا. فرمود: پس هديه آنان را بپذيرد و متقابلاً به آنان هديه اى بدهد؛ چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اگر [مسلمانى ]حتى پاچه گوسفندى برايم هديه بياورد، مى پذيرم و اين كار جزء دين است و اگر كافرى يا منافقى يك بار شتر هم به من هديه دهد نمى پذيرم و اين جزء دين است. خداوند عزّ و جلّ براى من رضا نداده است كه عطاى مشركان و منافقان و خوراك آنان را بپذيرم.
( الكافي : ۵/۱۴۱/۲)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَو اُهدِيَ إلَيَّ كُراعٌ . لَقَبِلتُـهُ .
اگر پاچه گاو يا گوسفندى هم به من هديه دهند، آن را مى پذيرم.
( الكافي : ۵/۱۴۳/۹)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَو دُعِيتُ إلى كُراعٍ لأجَبتُ ، و لَو اُهدِيَ إلَيّ كُراعٌ لَقَبِلتُ .
اگر به خوردن پاچه گاو يا گوسفندى هم دعوت شوم، قبول مى كنم و اگر پاچه اى به من هديه دهند، آن را مى پذيرم.
( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۳/۲۹۹/۴۰۷۰)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
لَو اُهدِيَ إلَيّ كُراعٌ لَقَبِلتُ ، و لَو دُعِيتُ إلى ذِراعٍ لَأجَبتُ .
اگر پاچه اى هم به من هديه شود، مى پذيرم و اگر به خوردن سردست [گوسفندى] هم دعوت شوم، قبول مى كنم.
( بحار الأنوار : ۷۷/۵۴/۳)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مِن تَكرِمَةِ الرّجُلِ لأخيهِ المُسلمِ أن يَقبَلَ تُحفَتَهُ ، و يُتحِفَهُ بما عِندَهُ ، و لا يَتَكَلّفَ لَهُ شيئا .
از احترام مرد به برادرش اين است كه پيشكش او را بپذيرد و از همان چيزى كه نزد خود دارد به او پيشكشى دهد و براى پيشكش دادن چيزى به او، خود را به تكلّف و زحمت نيندازد.
( الكافي : ۵/۱۴۳/۸ )
كنز العمّال : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:
عن رسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ لِعائشةَ لَمّا أهدَت إلَيها امرأةٌ مِسكينَةٌ هَدِيَّةً فلَم تَقبَلْها رَحمَةً لَها ـ : أ لاَ قَبِلتيها مِنها و كافَيتيها مِنها؟! فلا تَرى أنَّكِ حَقَّرتيها ! يا عائشةُ ، تَواضَعي فإنَّ اللّه َ يُحِبُّ المُتواضِعينَ و يُبغِضُ المُستَكبِرينَ .
زن مستمندى هديه اى براى عايشه آورد، اما عايشه از روى ترحّم و دلسوزى آن را قبول نكرد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: چرا آن را قبول نكردى و متقابلاً هديه اى به او ندادى كه فكر نكند او را تحقير كرده اى؟ اى عايشه! فروتن باش؛ زيرا خداوند فروتنان را دوست مى دارد و از افراد متكبّر نفرت دارد.
( كنز العمّال : ۱۴۴۸۲)
سنن أبى داوود :
إنّ النَّبيَّ صلى الله عليه و آله كانَ يَقبَلُ الهَدِيَّةَ و يُثيبُ علَيها .
پيامبر صلى الله عليه و آله هديه را مى پذيرفت و در برابر آن پاداش مى داد.
( سنن أبي داوود : ۳/۲۹۰/۳۵۳۶)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
الهَدِيَّةُ على ثَلاثَةِ أوجُهٍ : هَدِيَّةُ مُكافاةٍ ، و هَدِيَّةُ مُصانَعَةٍ ، و هَدِيَّةٌ للّه ِ عَزَّ و جلَّ .
هديه بر سه گونه است: هديه جبرانى، هديه رشوه اى و تملّق آميز ، و هديه به خاطر خداوند عزّ و جلّ.
( الكافي : ۵/۱۴۱/۱)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
إنّ أفضَلَ الهَدِيَّةِ أو أفضَلَ العَطِيَّةِ ، الكَلِمَةُ مِن كلامِ الحِكمَةِ يَسمَعُها العَبدُ ثُمّ يَتَعَلَّمُها ، ثُمّ يُعَلِّمُها··· .
بهترين هديه يا بهترين عطا ، سخن حكيمانه اى است كه آدمى آن را بشنود و ابتدا خود آن را ياد بگيرد و سپس [به ديگران] ياد دهد ··· .
( كنز العمّال : ۲۸۸۹۱)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ما أهدى المَرءُ المُسلمُ على أخيهِ هَدِيَّةً أفضَلَ مِن كَلِمَةِ حِكمَةٍ ؛ يَزيدُهُ اللّه ُ بها هُدى ، وَ يَرُدُّه عن رَدى .
بهترين هديه اى كه انسان مسلمان به برادر خود مى دهد، سخن حكيمانه اى است كه خداوند به سبب آن بر هدايت او بيفزايد و از هلاكت بازش دارد.
( بحار الأنوار : ۲/۲۵/۸۸ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
ما أهدى مُسِلمٌ لأخيهِ هَدِيَّةً أفضَلَ مِن كَلِمَةِ حِكمَةٍ ؛ يَزيدُهُ اللّه ُ تعالى بها هُدى ، أو يَرُدُّهُ بها عن رَدى .
بهترين هديه اى كه مسلمانى به برادر خود دهد، سخن حكيمانه اى است كه خداوند متعال به واسطه آن بر هدايت او بيفزايد يا وى را از هلاكت و تباهى نگه دارد.
( كنز العمّال : ۲۸۸۹۲)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
نِعمَ العَطِيَّةُ و نِعمَ الهَدِيَّةُ كَلِمَةُ حِكمَةٍ تَسمَعُها .
خوب عطيّه و نيكو هديّه اى است، سخن حكيمانه اى كه آن را مى شنوى .
( تنبيه الخواطر : ۲/۲۱۲)
( )بحار الأنوار ـ به نقل از برقى از پدرش در حديثى مرفوع ـ :
جاءَ جَبرئيلُ عليه السلام للنَّبيِّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا رسولَ اللّه ِ، إنّ اللّه َ تباركَ و تعالى أرسَلَني إلَيكَ بهَدِيَّةٍ لَم يُعطِها أحَدا قَبلَكَ ، قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : قلتُ : و ما هِي ؟ قالَ : الصَّبرُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هُو ؟ قال : الرِّضا و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الزُّهدُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : الإخلاصُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قال : اليَقينُ و أحسَنُ مِنهُ . قلتُ : و ما هو ؟ قالَ جَبرئيلُ : إنّ مَدرَجَةَ ذلكَ التَّوكُّلُ علَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ، فقلتُ : و ما التَّوكُّلُ علَى اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ؟ فقالَ : العِلمُ بأنَّ المَخلوقَ لا يَضُرُّ و لا يَنفَعُ و لا يُعطي و لا يَمنَعُ ، و استِعمالُ اليَأسِ مِن الخَلقِ ··· .
جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر آمد و عرض كرد : اى رسول خدا! خداوند تبارك و تعالى مرا با هديّه اى سوى تو فرستاده است كه قبل از تو آن را به هيچ كس نداده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: گفتم: آن چيست؟ جبرئيل گفت: شكيبايى و بهتر از آن. گفتم: آن ديگر چيست؟ گفت: خشنودى و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ گفت: زهد و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ گفت: اخلاص و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ گفت: يقين و بهتر از آن. گفتم: آن چيست؟ جبرئيل گفت: پلكان آن توكّل بر خداوند عزّ و جلّ است. گفتم: توكّل بر خداوند عزّ و جلّ چيست؟ گفت: دانستن اين نكته كه مخلوق نه زيانى مى زند نه سودى مى رساند نه چيزى مى دهد و نه جلو چيزى را مى گيرد و چشم اميد بر كندن از مردم است··· .
( بحار الأنوار : ۷۷/۲۰/۴)
امام على عليه السلام :
نِعمَ الهَدِيَّةُ المَوعِظَةُ
خوب هديّه اى است اندرز .
( غرر الحكم : ۹۸۸۴)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
العائدُ فِي هِبَتِهِ كالعائدِ في قَيئهِ .
كسى كه بخشش خود را پس بگيرد، مانند كسى است كه استفراغش را بخورد.
( كنز العمّال : ۴۶۱۶۴ )
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ
لِعُمَرَ بنِ الخَطّابِ لمّا أرادَ أن يشتَريَ فَرَسا كان قَد تَصَدّقَ بِها في سَبيلِ اللّه ظَنّا مِنهُ أنّه سَوفَ يحصَلُ عَلَيهِ بأدنى مِن قيمَتِهِ الواقعيّة ـ : لا تَشتَرِهِ و لا تَعُدْ في صَدَقَتِكَ و إن أعطاكَهُ بدِرهَمٍ ؛ فإنّ العائدَ في صَدَقَتِهِ كالعائدِ في قَيئهِ .
به عمر بن خطّاب كه اسبى را به يكى از جنگجويان مسلمان بخشيده بود تا با آن در راه خدا جهاد كند و چون فكر مى كرد با قيمت ارزانى به او خواهد فروخت مى خواست دوباره آن را از او بخرد ـ فرمود : آن را نخر و به صدقه اى كه داده اى برنگرد، اگر چه آن را به يك درهم به تو بدهد؛ زيرا كسى كه صدقه خود را پس بگيرد، مانند كسى است كه استفراغش را بخورد.
( صحيح البخاري : ۲/۵۴۲/۱۴۱۹)
امام صادق عليه السلام :
مَن تَصَدَّقَ بصَدَقَةٍ ثُمّ رُدَّت فلا يَبِعْها و لا يَأكُلْها ؛ لأنّهُ لا شَريكَ لَهُ في شيءٍ مِمّا جَعَلَ لَهُ ، إنّما هِي بمَنزِلَةِ العَتاقَةِ لا يَصلُحُ لَهُ رَدُّها بَعدَ ما يُعتِقُ .
هر كس صدقه اى داد و سپس آن صدقه [به خودش ]برگردانده شد، آن را نه بفروشد و نه خودش استفاده كند؛ زيرا خداوند در هر چيزى كه براى او قرار داده شود (مختص او باشد) شريكى ندارد . آن صدقه در حقيقت به منزله بنده آزاد شده اى است كه بعد از اينكه او را آزاد كرد ديگر درست نيست آن را برگرداند.
( بحار الأنوار : ۱۰۳/۱۸۹/۵ )
امام صادق عليه السلام ـ درباره مردى كه صدقه اى مى آورد تا به سائل بدهد، اما وقتى دَم در مى آيد مى بيند او رفته است ـ فرمود :
فلْيُعطِها غَيرَهُ ، و لا يَرُدَّها في مالِهِ .
بايد آن را به سائل ديگرى بدهد و به مالش برنگرداند.
( بحار الأنوار : ۱۰۳/۱۸۸/۴)
امام على عليه السلام :
عُد مَن لا يَعودُكَ ، و أهدِ إلى مَن لا يُهدي إلَيكَ .
از كسى كه از تو عيادت نمى كند، عيادت كن و به كسى كه به تو هديه نمى دهد، هديه بده.
( كتاب من لا يحضره الفقيه : ۳/۳۰۰/۴۰۷۶)
امام على عليه السلام :
لَو كانَ لِي وادِيانِ يَسيلانِ ذَهَبا و فِضَّةً ما أهدَيتُ إلَى الكَعبَةِ شَيئا ؛ لأنّهُ يَصيرُ إلَى الحَجَبَةِ دُونَ المَساكينِ .
اگر حتّى دو رودخانه جارى از زر و سيم داشته باشم، كمترين چيزى به كعبه هديه نمى كنم؛ چون نصيب حاجبان (پرده داران و متوليان كعبه) مى شود نه مستمندان.
( علل الشرائع : ۴۰۸/۱)
علل الشرائع ـ به نقل از ياسين ـ :
سَمِعتُ أبا جعفرٍ عليه السلام يقولُ : إنّ قَوما أقبَلوا مِن مِصرَ فماتَ رجُلٌ فأوصى إلى رجُلٍ بِالفِ دِرهَمٍ لِلكَعبَةِ ، فلَمّا قَدِمَ مَكّةَ سألَ عَن ذلكَ فدَلُّوهُ على بَني شَيبَةَ فأتاهُم فأخبَرَهُمُ الخَبرَ ، فقالوا : قَد بَرئتْ ذِمَّتُكَ ادفَعْها إلَينا ، فقامَ الرّجُلُ فسَألَ النّاسَ فدَلُّوهُ على أبي جعفرٍ محمّدِ بنِ عليٍّ عليهما السلام ، قالَ أبو جعفرٍ محمّدُ بنُ عليٍّ عليهما السلام : فأتاني فسَألَني فقُلتُ لَهُ : إنّ الكَعبَةَ غَنِيَّةٌ عَن هذا ، انظُرْ إلى مَن أمَّ هذا البَيتَ و قُطِعَ ، أو ذَهَبَت نَفَقَتُهُ ، أو ضَلَّت راحِلَتُهُ ، أو عَجَزَ أن يَرجِعَ إلى أهلِهِ ، فادفَعْها إلى هؤلاءِ الّذينَ سَمَّيتُ لَكَ قالَ : فأتَى الرّجُلُ بَني شَيبَةَ فأخبَرَهُم بقَولِ أبي جعفرٍ عليه السلام ، فقالوا : هذا ضالٌّ مُبتَدِعٌ لَيس يُؤخَذُ عَنهُ و لا عِلمَ لَهُ ، و نَحنُ نَسألُكَ بحَقِّ هذا البَيتِ و بحَقِّ كذا و كذا لَما أبلَغتَهُ عَنّا هذا الكَلامَ !قالَ : فأتَيتُ أبا جعفرٍ عليه السلام فقُلتُ لَهُ : لَقِيتُ بَني شَيبَةَ فأخبَرتُهُم فزَعَموا أنّكَ كذا و كذا و أنّكَ لا عِلمَ لكَ ، ثُمّ سَألُوني باللّه ِ العَظيمِ لَما اُبلِغُكَ ما قالوا . قالَ : و أنا أسألُكَ بما سَألُوكَ لَما أتَيتَهُم فقُلتَ لَهُم : إنّ مِن عِلمي لَو وُلِّيتُ شَيئا مِن اُمورِ المُسلمينَ لَقَطَعتُ أيديهِم ثُمّ عَلَّقتُها في أستارِ الكَعبَةِ ، ثُمّ أقَمتُهُم علَى المِصطَبَةِ ، ثُمّ أمَرتُ مُنادِيا يُنادي: ألا إنّ هؤلاءِ سُرّاقُ اللّه ِ فاعرِفوهُم .
از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: گروهى از مصر آمدند و در اين بين يكى از آنها درگذشت؛ اما پيش از آنكه بميرد به مردى وصيت كرد از اموال او هزار درهم به كعبه تقديم كند. چون آن مرد وارد مكّه شد، در اين باره كه آن مبلغ را به چه كسى بايد بدهد پرس و جو كرد. بنى شيبه را به او معرفى كردند. آن مرد نزد بنى شيبه رفت و موضوع را به آنان گفت. بنى شيبه گفتند: تو وظيفه ات را انجام داده اى؛ درهم ها را به ما بده. امّا مرد برخاست و [دوباره ]از مردم جويا شد. [اين بار، مردم ]او را به ابو جعفر محمّد بن على عليهما السلام راهنمايى كردند. شنيدم حضرت باقر عليه السلام فرمود: آن مرد نزد من آمد و تكليف آن درهم ها را از من پرسيد. من به او گفتم: كعبه از اين چيزها بى نياز است. ببين چه كسى به زيارت اين خانه آمده و در راه مانده است، يا خرجى اش تمام شده، يا شترش را گم كرده، يا چيزى ندارد كه نزد خانواده اش برگردد، آن درهم ها را به اينهايى كه برايت اسم بردم بده آن مرد نزد بنى شيبه برگشت و گفته ابو جعفر عليه السلام را به اطلاع ايشان رساند. بنى شيبه گفتند: او آدم گمراه و بدعتگذارى است و اطلاعى ندارد و نبايد به حرف هايش گوش داد، و تو را به حقّ اين خانه و به حقّ چه و چه سوگند مى دهيم كه اين حرف ما را به اطلاع او برسانىآن مرد مى گويد: نزد ابو جعفر عليه السلام برگشتم و گفتم: من به ديدار بنى شيبه رفتم و گفته شما را به اطلاع ايشان رساندم، اما آنها گفتند كه شما چنين و چنان هستيد و چيزى بلد نيستيد و سپس مرا به خداى بزرگ سوگند دادند كه آنچه را گفتند به شما برسانم. حضرت باقر عليه السلام فرمود: من نيز تو را به همان چيزى كه آنان سوگند دادند سوگند مى دهم كه پيش آنها بروى و بگويى: من همين قدر مى دانم كه اگر زمام امرى از امور مسلمانان را به دست گيرم دست هاى آنان (بنى شيبه) را قطع خواهم كرد و به پرده هاى كعبه خواهم آويخت و آنگاه خودشان را روى سكّو مى ايستانم و سپس دستور مى دهم جارچى جار زند كه: هان! اينان دزدان [اموال ]خدايند، آنها را بشناسيد.
( علل الشرائع : ۴۰۹/۳)
میزان الحکمه،جلد سیزدهم
نظرات